- شنبه ۶ فروردين ۰۱
- ۰۲:۱۰
بسیاری از افراد این سوال برایشان پیش می آید که هواس درست است یا حواس و معنای هواس و حواس چیست؟
هواس در فارسی کاربرد ندارد و فقط در عربی استفاده می شود و آن هم پر کاربرد نیست و حواس همانطور که در لغت نامه معین هم آمده جمع کلمه حسّ است و به حس هایی که محیط اطراف ما را احساس می کند حواس گفته می شود. البته بعضی حواس را به دو قسم حواس درونی و حواس بیرونی تقسیم کرده اند.
پس بکار بردن کلمه هواس در زبان فارسی اشتباه است و در زبان عربی هواس به معنای خواهانی گشن است ولی این معنا هم در عربی کم بکار می رود. آنچه که ما در فارسی زیاد استفاده می کنیم و مدنظر عموم هست کلمه حواس است.
معنی کلمه هواس در لغت نامه دهخدا
هواس. [ه َ] (ع اِمص) خواهانى گشن. (منتهى الارب).
هواس. [ه َوْ وا] (ع ص) گشن تیزشهوت. (منتهى الارب). || شیر نیک درنده. (منتهى الارب) (اقرب الموارد).
نکته اول: علامت هایی که داخل [ ... ] هستند اعراب لغت را مشخص می کنند بنابرین اولی معنی کلمه هَواس و دومی معنی کلمه هَوّاس (مشدد) است.
نکته دوم: در لغت نامه دهخدا گاهی اوقات لغات عربی هم معنا شده است.
نکته دوم: لغت نامه منتهی الارب لغت نامه عربی به فارسی و لغت نامه اقرب الموارد عربی به عربی است و (ع امص) که در پرانتز و روبروی آن در لغت نامه آمده است به معنی این هست که این واژه عربی است و اسم مصدر هم هست.
معنی کلمه حواس
فرهنگ فارسی معین
(حَ سّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاسه ؛ قوای مدرکه . ؛~ ظاهری پنج حس بیرونی که عبارتند از: بینایی (باصره )، چشایی (ذائقه )، شنوایی (سامعه )، بویایی (شامه )، بساوایی (لامسه ).
حواس هم در اصل، عربی و جمع حس است ولی در فارسی کاربرد وسیع دارد همانطور که در عربی زیاد استفاده می شود.
هواس و حواس در روایات
روایتی که در آن هواس بکار رفته باشد ندیدم ولی حواس در روایات زیادی بکار رفته است برای مثال در کتاب شریف توحید مفضل امام صادق علیه السلام در اسرار آفرینش حواس پنج گانه به مفضل می فرمایند:
- انْظُرِ الْآنَ یَا مُفَضَّلُ إِلَى هَذِهِ الْحَوَاسِ الَّتِی خُصَّ بِهَا الْإِنْسَانُ فِی خَلْقِهِ وَ شُرِّفَ بِهَا عَلَى غَیْرِهِ کَیْفَ جُعِلَتِ الْعَیْنَانِ فِی الرَّأْسِ کَالْمَصَابِیحِ فَوْقَ الْمَنَارَةِ لِیَتَمَکَّنَ مِنْ مُطَالَعَةِ الْأَشْیَاءِ وَ لَمْ تُجْعَلْ فِی الْأَعْضَاءِ الَّتِی تَحْتَهُنَّ کَالْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ فَتَعْتَرِضَهَا الْآفَاتُ وَ یُصِیبَهَا مِنْ مُبَاشَرَةِ الْعَمَلِ وَ الْحَرَکَةِ مَا یُعَلِّلُهَا وَ یُؤَثِّرُ فِیهَا وَ یَنْقُصُ مِنْهَا وَ لَا فِی الْأَعْضَاءِ الَّتِی وَسَطَ الْبَدَنِ کَالْبَطْنِ وَ الظَّهْرِ فَیَعْسُرَ تَقَلُّبُهَا وَ اطِّلَاعُهَا نَحْوَ الْأَشْیَاءِ فَلَمَّا لَمْ یَکُنْ لَهَا فِی شَیْ ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَعْضَاءِ مَوْضِعٌ کَانَ الرَّأْسُ أَسْنَى الْمَوَاضِعِ لِلْحَوَاسِّ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الصَّوْمَعَةِ لَهَا فَجَعَلَ الْحَوَاسَّ خَمْساً تَلْقَى خَمْساً لِکَیْ لَا یَفُوتَهَا شَیْ ءٌ مِنَ الْمَحْسُوسَاتِ
- اکنون نظر کن اى مفضّل به سوى این حواس که مخصوص شده است به آنها انسان در خلقت خود و شرف یافته به آنها بر غیر خود چگونه دیدهها را در سر او قرار داده است مانند چراغها که در بالاى مناره برافروزند تا تواند همه اشیاء را مطالعه نماید، و دیده را در اعضاى پائین تر قرار نداده مانند دستها و پاها که آفتها به آن برسد یا در مباشرت اول اعمال به آن جوارح علتى در آنها حادث شود و در اعضاى وسط بدن قرار نداد مانند شکم و پشت که دشوار باشد به کار فرمودن آن در دیدن اشیاء و چون هیچ موضعى از براى این حاسّه مناسب تر از سر نبود در آنجا قرار داد که از همه اعضاء بلندتر است و آن را صومعه گردانیده براى حواس پنجگانه که محسوسات پنجگانه را درک نماید و ادراک هیچ یک از محسوسات از او فوت نشود. (1)
_____________________________
(1) توحید المفضل، ص: ۵۹
مطالب مرتبط:
مقدمه لغت نامه دهخدا
- ۱۸۹۵۸۶