- دوشنبه ۱ آذر ۹۵
- ۲۰:۴۹
در این مقاله به بررسی "تاثیر حکومت در اصلاح مردم" و "وظیفه مردم در مقابل حکومت فاسد" و مسائل دیگری در مورد "اصلاح و فساد حکومت و مردم" می پردازیم. بحث را با این سوال شروع می کنیم که آیا حکومت در اصلاح مردم تاثیر می گذارد یا اینکه اصلاح مردم ربطی به حکومت ندارد و عواملی مثل تعلیم و تربیت هایی که بر روی آنها انجام می شود باعث اصلاحشان می شود؟
تاثیر حکومت در اصلاح مردم امری انکار ناپذیر است و به همین خاطر است که ولی فقیه باید حاکم جامعه باشد و به عنوان نائب عام امام زمان عج مردم را اصلاح کند.چنان که روایت شده است که: النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ. (1)"مردم به حاکمانشان شبیه تر هستند تا پدرانشان" و دلیل آن هم این است که مردم عادی اکثرا تحت تاثیر رهبران و حاکمان خود هستند و بیشتر تقلید کور کورانه می کنند و حکومت، دستگاه تبلیغاتی و قدرت وسیعی دارد.
وظیفه مردم در مقابل حکومت فاسد
ولی آیا مردم نسبت به حکومت فاسد وظیفه ای ندارند و اگر حکومت فاسد بود اختیار خود را از دست می دهند؟
خیر ، مردم وظیفه دارند بصیرت داشته باشند و ولایت حاکم عادل را بر گزینند و اینکه حاکم ما فاسد بود، ما هم فاسد شدیم، هیچ گونه عذری برای آنها نمی شود کما اینکه می بینیم که در آخرت عذر آنها پذیرفته نمی شود و عمل به وظیفه رفتن به سراغ رهبر عادل و الهی از آنها خواسته می شود . خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ (۴۷)
به خاطر بیاور هنگامی را که در آتش دوزخ با هم محاجّه میکنند؛ ضعیفان به مستکبران میگویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمی از آتش را بجای ما پذیرا میشوید؟! » (۴۷)
قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ (۴۸)
مستکبران میگویند: «ما همگی در آن هستیم، زیرا خداوند در میان بندگانش (بعدالت) حکم کرده است! » (۴۸)
وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ (۴۹)
و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ میگویند: «از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد! » (۴۹)
قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ (۵۰)
آنها میگویند: «آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟! » میگویند: «آری! » آنها میگویند: «پس هر چه میخواهید (خدا را) بخوانید؛ ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست! » (2)
مردم باید خود حاکمشان را عوض کنند چون حاکم که قدرت به دست اوست هیچ علاقه ای به تغییر حکومت ندارد و قرار نیست حکومت فاسد خود را عوض کند و از طرف دیگر، هیچ کس هم به تنهایی نمی تواند حکومت را اصلاح کند ولو اینکه پیامبر الهی باشد.
فساد از بالا به پایین میریزد و اصلاح از پایین به بالا
شهید مطهری در کتاب فلسفه تاریخ می فرمایند: قرآن یک اصل کلی ذکر میکند، همین اصلی که در مقدمه داستان راستان نوشتم، با توجه و الهام از جملهای که امیرالمؤمنین در نامه خود به مالک اشتر راجع به عامّه و خاصّه دارد. عامّه همین گروه به اصطلاح توده مردم هستند. خاصّه آنهایی که امتیازات را به خودشان اختصاص داده اند. حضرت به مالک توصیه میکند که عامّه مردم را داشته باش و مراعات حال عامّه را بکن و تکیهات بر عامّه مردم باشد نه بر خاصّه. بعد حضرت این گونه تعلیم میکند (خلاصهاش این است) که خاصّه یک مردمی هستند که عادت کردهاند به اینکه زیاد بگیرند و کم بدهند (کم کار کنند)، یک مردم پرتوقع و کم کار، و اینها هیچ قابل اعتماد نیستند. برعکس، توده مردم توقعشان کمتر و خدمتشان بیشتر است. آنجا من ذکر کردم که غالباً صلاح از پایین به بالا سرایت میکند، فساد از بالا به پایین میریزد، یعنی غالباً صلاح و فساد دو جهت متضاد را دارند: فساد از طبقه بالا میریزد و به طبقه پایین سرایت میکند، یعنی طبقه بالا طبقه پایین را فاسد میکند. برعکس، صلاح و اصلاح از پایین به بالا حرکت میکند، یعنی طبقه پایین است که وقتی صالح شد صلاحش حتی میتواند طبقه بالا را هم اصلاح کند، که این اصلِ قرآنی است.
استدلال برای اصل قرآنی اصلاح و فساد
بعد از اینکه این محاکمه میان مستکبر و مستضعف را ذکر میکند ریشه فسادها را که از کجا میریزد بیان میکند: وَ ما ارْسَلْنا فی قَرْیةٍ مِنْ نَذیرٍ الّا قالَ مُتْرَفوها انّا بِما ارْسِلْتُمْ بِهِ کافِرونَ(3). ما در هیچ جمعی (4) نذیری (5) نفرستادیم الّا اینکه مترفین آنها گفتند ما حرف شما را قبول نداریم. پس اولین گروهی که ندای مخالفت از آنها برمیخیزد مترفین هستند. معلوم است، برای اینکه اینها هستند که وضع و منافع خودشان را در خطر میبینند.
تاثیر وضع مادی در افکار و اندیشه های روحی
وَ قالوا نَحْنُ اکثَرُ امْوالًا وَ اوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ (6). این هم اتفاقاً نکته جالبی است و آن نکته این است که مسئله تأثیر متقابلِ متساوی نسبی وضع زندگی مادی در وضع روحی و تأثیر وضع روحی در وضع مادی یک امر غیرقابل انکار است، یعنی دیوار نکشیدهاند...
قرآن اینجا تأثیر وضع مادی را در افکار و اندیشههای روحی بیان میکند. این مطلب مکرر در قرآن آمده که یک مردمی وقتی که وضع مادی زندگیشان خوب میشود بعد کم کم این فکر برایشان پیدا میشود که اصلًا ما خودمان خوبیم؛ چون ما خوبیم وضع مادیمان خوب است، اگر ما خوب نبودیم که وضع مادیمان خوب نبود، پس در آخرت هم وضع ما بهتر خواهد بود. به همین دلیل که در دنیا چون ما خوب بودیم خدا این همه نعمت را به ما داده، پس قطعاً اگر آخرتی هم باشد باز هم هرچه هست به ما میدهند. اینها چرا فقیر و محروم ماندهاند؟ از بس بد آدمهایی هستند. اگر خوب میبودند خدا به اینها هم میداد: وَ اذا قیلَ لَهُمْ انْفِقوا مِمّا رَزَقَکمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ کفَروا لِلَّذینَ امَنوا انُطْعِمُ مَنْ لَوْ یشاءُ اللَّهُ اطْعَمَهُ (7) ما به این مردمِ خدازده بدهیم؟ اگر اینها قابل این بودند خدا خودش میداد.
قرآن اینجا میگوید که مترفین میگویند: وَ قالو نَحْنُ اکثَرُ امْوالًا وَ اوْلاداً ما، هم پولمان بیشتر است هم فرزندانمان. میدانید که در زندگی اجتماعی قدیم، فرزندان نفرات بوده و نفرات نقش فوق العادهای داشته. وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ. معنایش این است که اگر این حرفها راست باشد و قیامتی باشد چون ما عزیزکردههای خدا هستیم معذّب هم نخواهیم بود.
اینجا که میفرماید مترفین چنین گفتند، آیا قرآن میخواهد بگوید که فقط مترفین اند که مخالفت میکنند؟ (نکته اصلی این است) یا قرآن میخواهد بگوید همیشه از مترفین شروع میشود. یک وقت ما میگوییم که همیشه مترفین، ملأ، مستکبرین هستند که در مقابل پیغمبران ایستادگی میکنند و منحصراً آنها هستند. یک وقت میگوییم همیشه از آنها شروع میشود و احیاناً به غیر آنها سرایت میکند. قرآن این را میخواهد بگوید. قرآن میگوید همیشه فسادها از آنها شروع میشود و احیاناً به دیگران سرایت میکند و لهذا آن آیه دیگر میفرماید: وَ اذا ارَدْنا انْ نُهْلِک قَرْیةً امَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقوا فیها فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً (8). آن وقت که اراده ما (یعنی در جریان سنت ما) به این تعلق میگیرد که مردمی هلاک بشوند امر میکنیم به مترفین آنها، یا: امَّرْنا مُتْرَفیها (بعضی امَرْنا را امَّرْنا گرفتهاند) یعنی کار را به دست مترفین میدهیم، آنها هم که فاسد و فاسقاند، از اینها فسق به همه مردم سرایت میکند، بعد همه مردم مستحق عذاب میشوند، همه را یکسره دگرگون میکنیم. پس صحبتْ این است که از مترفین شروع میشود ولی به غیر مترفین سرایت میکند.(9)
درپست های آینده ان شاء الله ابعاد دیگری از اصلاح و فساد حکومت را هم بررسی خواهیم کرد.
لینک کوتاه: yon.ir/7m4a
منابع:
- بحار الانوار ج75 ص46
- غافر 50
- سبأ/ 34.
- قریه یعنی جمع، اعم از شهر یا ده، در مورد شهر هم قرآن قریه گفته است.
- نذیر، اعلام خطر کننده است که ظاهر، پیغمبر است اگرچه احتمالًا به غیر پیغمبر هم میشود نذیر گفت، مثل کسانی که از طرف پیغمبران مبعوث میشوند.
- سبأ/ 35.
- یس/ 47.
- اسراء/ 16
- مجموعه آثار شهید مطهری ج15 ص 927
- ۲۱۴۵