- سه شنبه ۵ بهمن ۹۵
- ۲۳:۰۰
این روزها همه خود را عاشق می دانند و از عشق به خوانندگی می رسند و چون مملکت ما گنجانش این حجم از عشق را ندارد به خارج از کشور می روند و آنجا اوج عشق خود را بیان می کنند! باند ها نزدیک است که از جا کنده شوند و نوازندگان در قعر عشق، سر را چپ و راست می برند. زن های رقصاصه و بی بند و بار هنگام بروز عشقش باید همچون حیوانی بالا و پایین بپرند و با الحان سوزناک او حرکات موزون انجام دهند. شخصی می گفت: می خواند "تو چشام کاسه خونه" و رقص های آنچنانی می کند. آخر این چه کاسه خونیست!؟
چشم ها را باز کنید. این عشق است که او را به این سمت می برد؟ موسیقی های عاشقانه از چیزهایی هست که بسیاری از جوانان گرایش عجیبی به آن نشان می دهند. البته جوانان که چه عرض کنم آلان کودکانی هم می بینیم که این شعرها و موسیقی ها را از حفظ هستند! اگر به جای اینکه با کسی بنشینی که تو را به یاد خدا بیندازد پای حرف و شعرهای کسانی نشستی که نام هوس را عشق گذاشتند و آن را همچون شیطان زینت داده و با شکلی دلربا تحویل می دهند، بدان که به گمراهی دور و درازی رفته ای و قدم به قدم مسیرت از صراط مستقیم دورتر خواهد شد.
این عشق نیست. این هوس است. او قلبش از عشق نمی سوزد. این نرسیدن به هوس های گناه آلودش است که قلبش را می سوزاند. چشم هایی که بیادش مانده و او را می سوزاند تاوان چشم هایی است که مال خدا بود و او روی برگرداند. چشم هایی که خداوند مشتاق دیدارش بود ولی او عشق را نمی فهمید و نابینا در تاریکی می چرخید. او ارزش چشیدن طعم عشق را نداشت. او بیگانه از عشق بود...
مطالب مرتبط:
- ۲۵۳۹